تاب سواری
حکایت تاب سواری این شاهزاده مربوط به خونه خاله اینا بود. اما از ۱۲ فروردین که دیگه بردمش پارک ، اصلا سوار تاب نشدند. تا مینشوندمش روی تاب بیقراری میکرد و میخواست بلند بشه تا اینکه ... این هفته که بردمش اصرار نکردم که تاب سوار بشه ، طبق معمول وقتی به پارک نزدیک شدیم ایشان با صدای (او او) و دستی که به سمت پارک اشاره میکرد در حالی که پنج انگشت دست کاملا باز بود و کف دست رو به بالا(شاهزاده مان اینجوری به همه چیز اشاره میفرمایند) دستور فرمودند که بریم پارک البته ما به همین نیت از منزل خارج شده بودیم ولی این پسر دلبند همیشه موقع دیدن پارک ذوق میکند. دلیل این ذوق کاملا مشخص نیست بخاطر پارک است یا بخاطر بچه ها . وارد محوطه بازی شدیم و ای...
نویسنده :
مامان کیان
9:56