، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 16 روز سن داره

زندگی مامان و بابا

آش

1393/4/22 12:43
نویسنده : مامان کیان
89 بازدید
اشتراک گذاری

چند روز پیش مریم جون واسمون آش نظری آورد 

دایی جواد اومد خونمون .روزه بود . منم کمی آش واسش ریختم تا ببره خونه و گذاشتمش روی میز تلفن.  توی آشپزخونه بودم. از اونجایی که تو به میز تلفن و وسایل روش خیلی علاقه داری و منم یادم نبود که وقتی سوار رورویک میشی دستت به بالای میز میرسه ،ناگهان صدای گریت بلند شد . وقتی سرمو برگردوندم دیدم تموم آش رو ریختی روی خودت و روروئک . صاف ایستاده بودی و گریه میکردی. نمیدونستیم بخندیم یا ناراحت باشیم . خوبیش این بود که دور میز تلفن فرش نبود و سرامیک راحت پاک شد . از توی روروئک درآوردمت و بردم توی حموم . همون موقع یه حموم حسابی کردی و روروئکم کامل شستم 

پسندها (1)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)