، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 16 روز سن داره

زندگی مامان و بابا

تولد یک سالگی

1393/8/2 19:53
نویسنده : مامان کیان
80 بازدید
اشتراک گذاری

تولد نفسم کیان رضا ۹۲/۷/۷ . ساعت ۱۲:۴۰ بود

این پسر شیطون توی ۳۷ هفتگی دنیا اومد.

چقدر زود گذشت، روز تولد اولین کاری که کردیم رفتیم بهداشت اما گفتن اگه سرماخورده واکسن نزنه بهتره،کیان سرماخورده نبود اما کمی آبریزش بینی داشت و من ترسیدم ، بنابراین چند روز بعد واکسن زدیم

شب بابا جونی و مامان جونی و دایی اومدن خونمون و بابایی کیک گرفت و یه تولد کوچولو گرفتیم

هفته بعد از عید قربان عموها و عمه ها و دایی ابوالضل و دایی رضا و خاله مینا اومدن خونمون و یه جشن بزرگتر گرفتیم

کل حیاط رو فرش کردیم و بادکنک زدیم و میز تنقلات و میوه چیدیم . خیلی باصفا شده بود

ما واسه تولد تم نداشتیم،برام مهم نبود که تم داشته باشیم ،مهم این بود که تولدی بگیرم که بهمون خوش بگذره و واسه عشقم یادگاری بمونه و بدونه که روز بطنیا اومدنش قشنگترین روز زندگیمه

اول صبر کردیم تا همه مهمونا بیان . اونوقت آقا کیان دست تو دست مامان و بابا تتی کنان همراه با آهنگ (نینی کوچولو گل پسره)وارد مجلس شد و روی صندلی نشست کلاهی که واسش خریده بودم اصلا سر نکرد . چندتا عکس گرفتیم .حالا نوبت کیک شد بچه ها رقصیدن و چاقو رو دادن دست بابایی . سه نفری دست روی دست هم کیک رو بریدم . کلی رقصیدیم و خوش گذشت

کیان رضا با بچه ها بازی میکرد و اصلا حواسش به من نبود . فکرکنم خیلی بهش خوش گذشت

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)